نگارنده در اين تحقيق، كوشيده تا با مطالعهي ويژگيهاي مديريت كيفيت جامعه در بخش خصوصي و دولتي، نقاط اشتراك و افتراق آنها را يافته و با بررسي مدلهاي شناخته شدهي مديريت كيفيت جامع، و بر اساس ارزشهاي مالي اسلامي، الگوي مناسب مديريت كيفيت جامع را براي بخش دولتي ايران، عرضه نمايد. برخي از نتايج تحقيق، بدين قرار است: "1- احترام به ارباب رجوع، تدوين روشها و رويههايي كه نشانگر احترام به اربابرجوع باشد و واكنش مناسب به برخوردهاي نامناسب آنان، اعتماد مردم با به دستگاههاي دولتي افزايش ميدهد. 2- رعايت ملاطفت اسلامي و انعطافپذيري در ارائهي خدمات همراه با نرمش و تلاش كاركنان درحل مشكلات مردم، موجب افزايش اثربخشي مورد انتظار ميشود. 3- تلاش مديريت در كاهش خطاها در سازمانها و ايجاد نظامهاي انگيزشي براي ارائهي خدمات صحيح به مراجعان، موجب افزايش اثربخشي مورد انتظار ميگردد. 4- وجود كاركنان دانشي و توانمند، تحصيلات مرتبط كاركنان با خدماتي كه ارائه ميدهند و وجود دورههاي آموزشي و افزايش دانش و مهارت كاركنان، موجب افزايش اثربخشي مورد انتظار ميشود".